هرکه عاشق شد جفا بسیار می باید کشید
بهر یک گل منت از صدخار می باید کشید
من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل
بخت بد بین .از اجل هم ناز می باید کشید...
خدایم را دوست دارم و با وفاتر از او سراغ ندارم ................. به رسم همین وفاداریست که کسانی را که دوست دارم .........به او میسپارم...
تراشکار ماهری شده ام. بس که تو نیامدی و من برای دلم بهانه تراشیدم
پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم
باید ای دوست به هجران تو عادت بکنم
یا نباید به سرآغاز تو نزدیک شوم
یا از آغاز به پایان تو عادت بکنم
بهتر آن است که چشم از تو بپوشم انگار
تا به چشمان تو عادت بکنم
روزی اگر نبودم , تنها آرزوی ساده ام این است:
زیر لب بگویی:
** یادش بخیر **
فاجعه رفتن او
چیزی را تکان نداد
من هنوزم چای میخورم،
قدم میزنم،
هستم!!!!!
اما تلخ تر...
تنها تر....
بی اعتماد تر...